شگفتا! وقتی که بود نمی دیدم،
وقتی میخواند نمی شنیدم…
وقتی دیدم که نبود…
وقتی شنیدم که نخواند…!
سرگرمی ام شده گرفتنِ فال حافظ و من خسته از جواب های تکراری :
“غم تمام می شود”
“غصه نخور”
“مشکلات حل می شود ”
و …
دلم می گیرد ، چرا حافظ نمی داند بی او هیچ چیز تمامی ندارد جز این
زندگی ؟!
با اشک های تا شده در گرمای تابستان
{تشکر ویژه از:: داداش حبیب گل :: بخاطر لطف ارسال این متن قشنگ}
ای کاش می شد فهمید در دل آسمان چه می گذرد
که امشب با ناله ای بغض آلود
بر دیار این دل خسته
اشک می ریزد
كاش بارانی ببارد قلبها را تر كند
{تشکر ویژه از:: hanya ::بخاطر ارسال این متن بسیار زیبا}
چــه بــــر سر عشــــــق آمــــد ؟؟؟
کـــــــه از افسانــــه هـــــــــا …..
رسیـــد بــــه صفحـــه حــــوادث روزنـــــامه هـــــا؟؟
ساعت مچی ات را باز کن … دست هایت را در بیاور
بگذار برای یک شب هم که شده
آب ِ خوشی / از گلوی ِ چشمهایت / پایین برود …
سیــــــر شدم ...
بسکــــــه
ســــرد و گـــــرم روزگـــــار
را چشـــــیدم
احوال دل ، آن زلف رها داند و من
راز دل غنچه را صبا داند و من
بی من تو چگونه ای ندانم اما
من بی تو در آتشم ، خدا داند و من